37

هیچ وقت نفهمیدم کوپن فروش ها چطور مشتریانشان را پیدا می کنند. انگار مشتریشان را از دور می شناسند. گداها مشتریانشان را بدون خطا پیدا نمی کنند. نمونه اش خود من، بارها گدایی دنبالم کرده و دریغ از یک پاپاسی که به او داده باشم؛ اما کوپن فروش ها خیلی دقیقند. پیرمردی را عصا زنان از دور می بینند و به سرعت به طرفش می دوند.
– باطله می خریم.. روغن.. بن کارمندی.. گوشت تعاونی.
پیرمرد اول هیچ نمی گوید. آدم فکر می گند درباره ی دقت کوپن فروش ها اشتباه کرده است.
.

ناصر ارمنی
قصه: سه نفر
نویسنده: رضا امیرخانی

  1. بیان دیدگاه

بیان دیدگاه